برگی دگر از زندگی و تاریخ
 
انوش راوید
وبلاگ انوش راوید جهت دیدن کامل مطالب و عکسها و فیلمها به وبسایت ارگ ایران مراجعه نمایید http://arq.ir
30 بهمن 1394برچسب:, :: 15:38 ::  نويسنده : انوش راوید

برگی دگر از زندگی و تاریخ

بمناسبت سومین روز در گذشت مادری مهربان مرحومه

سیده خانم مهین امامی

مجلس ختمی برگزار می گردد

زمان:  سه شنبه 14 بهمن 93  از ساعت 14:00  الی  16:00

مکان:   مسجد سجاد (ع) روستای چلاسر،  شهر تنکابن

همسر منوچهر راوید،  فرزندان انوش و انوشه،

و خانواده های محترم:  امامی، میرعباسی، میرزرگر،

یحیایی، خلعتبری، ارجمندی و سایر اقوام و دوستان

پیام تسلیت

...................................................................................

      جناب آقای انوش راوید

           با نهایت تاسف و تاثر درگذشت مادر گرامیتان را خدمت شما و خانواده محترم صمیمانه تسلیت می گوییم.  برای بازماندگان صبر و شکیبائی مسئلت می نماییم.

پرنیان حامد ، نوید صلح دوست

..........................................................................................

حکایت زندگی

بشنو این نی چون شکایت می‌کند <> از جداییها حکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند <> در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق <> تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش <> باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم <> جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم

هرکسی از ظن خود شد یار من <> از درون من نجست اسرار من

سر من از نالهٔ من دور نیست <> لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست <> لیک کس را دید جان دستور نیست

آتشست این بانگ نای و نیست باد <> هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشقست کاندر نی فتاد <> جوشش عشقست کاندر می فتاد

نی حریف هرکه از یاری برید <> پرده‌هااش پرده‌های ما درید

همچو نی زهری و تریاقی کی دید <> همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید

نی حدیث راه پر خون می‌کند <> قصه‌های عشق مجنون می‌کند

محرم این هوش جز بیهوش نیست <> مر زبان را مشتری جز گوش نیست

در غم ما روزها بیگاه شد <> روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رو باک نیست <> تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد <> هرکه بی روزیست روزش دیر شد

در نیابد حال پخته هیچ خام <> پس سخن کوتاه باید والسلام

بند بگسل باش آزاد ای پسر <> چند باشی بند سیم و بند زر

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای <> چند گنجد قسمت یک روزه‌ای

کوزهٔ چشم حریصان پر نشد <> تا صدف قانع نشد پر در نشد

هر که را جامه ز عشقی چاک شد <> او ز حرص و عیب کلی پاک شد

شاد باش ای عشق خوش سودای ما <> ای طبیب جمله علتهای ما

ای دوای نخوت و ناموس ما <> ای تو افلاطون و جالینوس ما

جسم خاک از عشق بر افلاک شد <> کوه در رقص آمد و چالاک شد

عشق جان طور آمد عاشقا <> طور مست و خر موسی صاعقا

با لب دمساز خود گر جفتمی <> همچو نی من گفتنیها گفتمی

هر که او از هم‌زبانی شد جدا <> بی زبان شد گرچه دارد صد نوا

چونک گل رفت و گلستان درگذشت <> نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت

جمله معشوقست و عاشق پرده‌ای <> زنده معشوقست و عاشق مرده‌ای

چون نباشد عشق را پروای او <> او چو مرغی ماند بی‌پر وای او

من چگونه هوش دارم پیش و پس <> چون نباشد نور یارم پیش و پس

عشق خواهد کین سخن بیرون بود <> آینه غماز نبود چون بود

آینت دانی چرا غماز نیست <> زانک زنگار از رخش ممتاز نیست

مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول،  از   http://ganjoor.net



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: